3.تبدیل منابع:
اندرو در معرفی این سبکِ اقتباس، از عنوان "ملال آورترین" نوع اقتباس یاد می کند. این شیوه که بسیار هم مورد استفاده قرار می گیرد، وفاداری کامل به متن اصلی را سرلوحه ی کار خود قرار می دهد. آن چه ما در این جا با آن رو به رو هستیم وضعیت شسته رفته ای است که در آن، فیلم، سعی در برابری با اثری ادبی یا برآورده کردن انتظارات مخاطبانی را دارد که توقع چنین همانندی را دارند. شیوه ای تماما مکانیکی که نقش هنرمند سینماگر را نادیده می انگارد و صرف معروفیت ادبی منبعی که از آن اقتباس صورت گرفته، کار را تمام شده می داند. مشکل اصلی در این نوع وفاداری، یافتن معادل هایی سبک شناختی در فیلم برای جنبه های ناملموسی چون: صور خیال، لحن و ضرب آهنگ متن است. قاعدتا سینماگر می بایست به طور عینی و نه ذهنی، واژگان خیالی داستان نویس را به نمود های بصری برگرداند که با اصل وفاداری، تناقض پیدا می کند. اصولا این بحث که فاصله ی ماهوی موجود بین مصالح ادبیات (حروف، کلمات و جملات) و مصالح سینما (نور و سایه های مصنوعی، اشکال و اصوات تشخیص پذیر و اعمال نمایشی عینی) چگونه پر می شود را باید در این مطلب جستجو کرد که هر دو نظام نشانه ای می توانند نه خود عناصر را، بلکه جایگاه عناصر در درون حوزه های متفاوت مربوط به آن ها را هم سنگ و هم تراز سازند. این گونه است که مثلا عنصر آینده نگری و خیال پردازی در زمان آینده، در مدیوم داستان به عنصر هم سنگ اش که همان، تمهید فلاش فوروارد در سینماست، مبدل می گردد.
با توجه به سه نوع شیوه ی اقتباسی که از دادلی اندرو عنوان شد، می توان نتیجه گرفت که اقتباس امری ضروری برای سینما تلقی می شود. به ویژه برای سینمای ایران که سال هاست از درد فیلمنامه ی منسجم، به خود می پیچد. البته باید اذعان کرد که شمار رمان های قابل توجه وطنی که پتانسیل فیلم شدن را داشته باشند نیز، اندک بوده و دست فیلمسازان هم از این بابت بسته مانده است. گر چه آن دسته از فیلمسازانی که شناخت مناسبی از رمان و ادبیات داشته اند، همواره گوشه ی چشمی به بازار نشر داشته اند تا رمان های سینمایی را رصد کنند.
نهایتا این که ضرورت اقتباس ادبی به معنای نفی نگره ی مولف در سینما و فیلمنامه ی تالیفی نیست، بلکه مفهومی تکمیلی بر آن است. اگر ملاک قضاوت را مثلا هالیوود در نظر بگیریم در می یابیم که 85 درصد کل فیلم های برنده ی جایزه ی اسکار در تمامی دوران، اقتباسی بوده اند و این خود نشان نیاز سینما به ادبیات است. البته ناگفته نماند که در سینمای اروپا و به ویژه آمریکا، بسیاری از نویسندگان هم شیوه ی نگارش آثار داستانی شان را به گونه ای ترتیب می دهند که مورد اقبال تهیه کنندگان و فیلمسازان برای اقتباس قرار گیرد و این یعنی ارتباط متقابل برای هم نشینی خوبان.
No nací en la palabra, sino en el esfuerzo continuo de parirla. El silencio imponente de las hojas en blanco todavía me resulta tan envidiable y a la vez estremecedor que no puedo decir que No. Empecé con la poesía y la escritura fragmentaria, y más tarde sazoné mi vida hecha fragmentos con la traducción; hasta hoy, no he renunciado a esta multipolaridad. Soy Vahid; nacido en Teherán, una ciudad de Oriente Medio.