-درباره ی شاعر:
" کوبایاشی ایسا " ( Kobayashi Issa)- ( 1763 - 1827 ) از سردمداران هایکوست. او در کنار "یوسا بوسون" و دیگر بزرگان هم نسل اش، بنیان شعری را که "ماتسوئو باشو" ی بزرگ (بنیان گذار هایکو) بنا گذاشته بود، پی گرفت. ایسا با نگاهی توام با طنز و هجو جهان پیرامونی اش، اندوه پس پشت چیزهای خنده دار و طنزآلود دنیایش را عریان می کرد. در نگاه ایسا، حشرات و جانوران از مرتبه ای بالا برخوردار هستند آن چنان که تو گویی خلقت طبیعت را هم تراز خلقت حشرات و جانوران می داند.
******
1.
شعر مرگ او:
یک بار حمام
وقتی به دنیا می آیی
یک بار حمام
وقتی که می میری؛
چه احمقانه!
***
2.
در چرت نیمروزی
آواز برنج کاران را
می شنوم و
از خودم خجالت می کِشم.
***
3.
در این جهان
روی سقف جهنم راه می رویم و
زل می زنیم به گل ها.
***
" کوبایاشی ایسا " ( Kobayashi Issa)- ( 1763 - 1827 )
4.
در کنار مزار دخترم
سی روز بعد از مرگ اش:
باد پاییزی می وزد
و این گل های سرخ
همان هایی هستند که او
دوست داشت آن ها را بچیند.
***
5.
بازدید از گورستان و
سگی پیر که
راه را نشان ات می دهد.
***
6.
زیر شمایلی از بودا
تمام این گل های بهاری
کمی خسته کننده به نظر می رسند.
***
7.
برف آب می شود و
دهکده در حال غرق شدن ست
با تمامی کودکان اش.
***
8.
چکاوک...
چشم می اندازد این جا، آن جا.
چیزی گم کرده ای؟
***
9.
روز اول سال نو
همه چیز شکوفه داده
من اما
احساس معمولی بودن می کنم.
***
10.
نصف روز را
چرت زدم؛ هیچ کس هم
مرا سرزنش نکرد!
منتشر شده در روزنامه فرهیختگان
******
11.
شیوه ی روستای من:
درباره ی مردم
چیزی نمی دانی اما
تمام مترسک ها کلاهبردارند!
***
12.
شاشیدن در برف
بیرون از راهرو...
گودال خیلی گودی ساخته ام!
***
13.
شب مهتابی...
من یارم را از دست داده ام
او غُر می زند!
***
14.
خیلی دلواپس شکوفه نباش
درخت آلوی من!
***
15.
در باران بهاری
دختری زیبا خمیازه می کشد.
***
16.
فاخته ای می خواند
برای من، برای کوه
برای من ، برای کوه.
******
No nací en la palabra, sino en el esfuerzo continuo de parirla. El silencio imponente de las hojas en blanco todavía me resulta tan envidiable y a la vez estremecedor que no puedo decir que No. Empecé con la poesía y la escritura fragmentaria, y más tarde sazoné mi vida hecha fragmentos con la traducción; hasta hoy, no he renunciado a esta multipolaridad. Soy Vahid; nacido en Teherán, una ciudad de Oriente Medio.