خبر، کوتاه و مختصر بود:
" رومن پولانسکی از حبس خانگی رهایی یافت و به آمریکا مسترد نخواهد شد."
با شنیدن این خبر، برای نخستین بار به این نتیجه رسیدم که نذرِ فیلم جواب می دهد و از این پس برای آزادی هر نوع موجود جاندار و بیجان فیلم های کارگردانان دوست داشتنی ام را در قالب DVD نذر می کنم و پس از گرفتن حاجت، در کوچه مان یک سینی DVD داغ، پخش می کنم.
اینها را گفتم تا بگویم همین چند ماه پیش که پولانسکی عزیز را در اندرونی ویلایی در سوئیس حبس کردند، ذوق آزادیخواهی ام غنچه داد و شعری با عنوان " سینما در حصرِ خانگی" نوشتم بدین قرار:
" سینما در حَصرِ خانگی"
( به رومن پولانسکی)
فرشِ قرمزی زیر پاهایت انداختند
لیک
ماهِ تلخی در دهانت نشاندند
محترمانه گفتی:
" ببخشید، دندانتان روی گردنِ من است."
گستاخانه اما
چاقویی را که در آب زنگار بسته بود
نشانت دادند تا اهالیِ محله ی چینی ها
برایشان کف بزند
من اما برایِ رهایی تو
نامِ کوچکِ سینما
دیوانه وار
فیلم هایت را نذر کرده ام
بدون کپی رایت!
حالا که مرور می کنم می بینم چون کاری برای نجات یکی از مولفین بزرگ سینما از دستم بر نمی آمد، تصمیم گرفتم دست به دامن آرشیو فیلم های بدون کپی رایتم شوم و از دست ساخته های خودِ پولانسکی مدد! بگیرم و شگفتا چه تاثیرگذاری زود بازده ای داشت.
خوشبختانه امروز نذرم ادا شد... .
و سخن آخرم، پرسشی از رومن عزیز- این بچه ی خوبِ سینماست- که:
ای 76 ساله ی آزاد!
نمی دانی آیا؟
دیر یا زود
زود یا دیر
آزادی به اتاقِ من هم
سر خواهد زد؟!
No nací en la palabra, sino en el esfuerzo continuo de parirla. El silencio imponente de las hojas en blanco todavía me resulta tan envidiable y a la vez estremecedor que no puedo decir que No. Empecé con la poesía y la escritura fragmentaria, y más tarde sazoné mi vida hecha fragmentos con la traducción; hasta hoy, no he renunciado a esta multipolaridad. Soy Vahid; nacido en Teherán, una ciudad de Oriente Medio.