از فرش قرمز هالیوود تا موکت سرخ تهران! (با نگاهی به فیلم " هفت دقیقه تا پائیز " ساخته ی علیرضا امینی
اخیرا و در اقدامی متهورانه و در راستای بومی کردن تمامی مظاهر سینما، فرهنگ و دیگر نمودهای غرب، دوستان سینمایی مملکت مان، طرح فرش قرمزِ (بخوانید موکت سرخ) فیلمهای اکران را در برنامه ی کاری شان گنجانده اند. آخرین نمونه- تا آنجا که اطلاع دارم – مراسم فرش قرمز (همان موکت سرخ) فیلم " هفت دقیقه تا پائیز " ساخته ی علیرضا امینی است که دست بر قضا بدون حضور خاطره اسدی بازیگر نقش مریم که به دلیل اختلافاتی که بین او و کارگردان بعد از ساخت فیلم به وجود آمده، در این مراسم شرکت نکرده است (که این خود پتانسیل موضوع مقاله ای چند صفحه ای را دارد.)

" هفت دقیقه تا پائیز " را اگر منصفانه براندازش کنیم، نمی بایست در فصل اکران تابستان- که معمولا مخاطبان از نظر کمیت بیش از سایر فصول دیگر به سینماها روی می آورند- روی پرده می رفت و این در حالیست که بسیاری از فیلم های قابل توجه از کارگردانان فیلم اولی که آثارشان در جشنواره ی فجر سال گذشته اکران شد، هنوز در نوبت اکران خاک می خورند، فیلم هایی چون: " پشت در خبری نیست " ساخته ی شبنم عرفی نژاد که با استقبال خوب مخاطبان و منتقدان سینما در آن زمان روبه رو شد، هنوز چشم به راه پرده هستند. " هفت دقیقه تا پائیز " فیلمی که سودای انعکاس و به تصویر کشیدن بالا و پایین های زندگی روزمره ی طبقه ی متوسط شهری را در سر دارد، با فیلمنامه ای از دست در رفته، هدایت نامناسب بازیگران که منجر به نبود یکدستی بازی ها شده و نیز عدم ارتباط علی و معلولی اتفاقات فیلم که در بعضی موارد باعث شنیدن صدای خنده ی بعضی از تماشاگران در سالن نمایش می شود!، نتوانسته مخاطب گرمازده ی تابستان داغ تهران را نه تنها هفت دقیقه، حتی هفتاد دقیقه هم به پائیز مطبوع و دلنواز نزدیک کند. تنها نقطه ی قوت و پتانسیل بالقوه ای که همانا استفاده از سوپراستارهایی چون: هدیه تهرانی و حامد بهداد بوده نیز، متاسفانه بالفعل نشده و این ستارگان نیز ستاره ی بخت علیرضا امینی را روشن نکرده و تنها کارکرد مفیدشان قرار گرفتن بر بیلبورد سر در سینما و نیز تهیه ی کارت پستال هایی به دست خط اینان برای دعوت مخاطب به تماشای فیلم است، تا مگر گیشه را تامین کنند. تاسف بار تر اینکه از سر و شکل فیلم این گونه تداعی می شود که قرار است با فیلمی از جنس تجربه های موفق این ژانر چون – درباره ی الی و چهارشنبه سوری – رو به رو شویم که با خروج از سالن سینما در می یابیم که با شوخی بزرگی مواجه شده ایم.
نکته ای که در این هیاهوی فرش های قرمز ( باز هم بخوانید موکت سرخ) و ژست های تو خالی غافل مانده، اکران ضعیف و بی برنامه ی سینمای ماست که باعث روی گردانی مخاطبان حرفه ای سینما از این هنر شده و کمدی های پیش پا افتاده و در برخی موارد ابلهانه به نماد سینمای ایران بدل گشته اند. در این فضاست که فیلمی چون " هفت دقیقه تا پائیز " که به نظر می رسد با نیت و هدف متفاوتی ساخته شده، به دلیل برخی اختلاف سلیقه بین عوامل و تغییر پی در پی فیلمنامه (طبق گفته ی خاطره اسدی) و نهایتا از دست رفتن فیلم، باعث گمگشتگی در میان خیل کثیر فیلم های کمدی از نوع دم دستی شده است.
No nací en la palabra, sino en el esfuerzo continuo de parirla. El silencio imponente de las hojas en blanco todavía me resulta tan envidiable y a la vez estremecedor que no puedo decir que No. Empecé con la poesía y la escritura fragmentaria, y más tarde sazoné mi vida hecha fragmentos con la traducción; hasta hoy, no he renunciado a esta multipolaridad. Soy Vahid; nacido en Teherán, una ciudad de Oriente Medio.