بخوانید شعر تازهای از من در مجلهی ادبی پیادهرو
«تکانهها وَ چندوُچون»
خاصه وقت انحنای عمر
خاصه میبینی دود
میکند در تأنی چشمانات
ابرها همه میفهمند خیسی تابوتات را
و مشفقانه چکههایت را برمیداری
میگیری بهنیش
میبینی در گردش عشقسانیات:
وفاخوارانه وُ مصلحتساز طاووس شدهای!
سرابکاری وُ سازگاری
تو بهکاری وُ پَرت
تا بودی از قافلهی تابآوران بودی وُ بعد
ریزش عمر در قلمههایت با آنکه تا بود فرّ جفا بود
در مُردهسالیِ اینسال
تکرارِ حیرت از مکندهگی دوست
و کشفِ عبارتی از سِحرِ سالهای پرت
ایشانِ پرت
جمعانِ پرت
سوسوی پَرتانِ ایشانْ در تهرانِ چَرت
خاصه وقتِ محقرِ طاووسی
کنار انگیزههای تخت وُ گوشیهای کَر
و مصلحت نیست بمیریم
که «عبارتاش» هنوز
فرسوده میکند باکرهگیهای عمر را
تا خاصه که میفهمم:
محبوسِ ویژهگی تواَم.
مرداد ۱۳۹۵ - تهران
No nací en la palabra, sino en el esfuerzo continuo de parirla. El silencio imponente de las hojas en blanco todavía me resulta tan envidiable y a la vez estremecedor que no puedo decir que No. Empecé con la poesía y la escritura fragmentaria, y más tarde sazoné mi vida hecha fragmentos con la traducción; hasta hoy, no he renunciado a esta multipolaridad. Soy Vahid; nacido en Teherán, una ciudad de Oriente Medio.