تمام زیبایی مرگ را
هر چه درنگ را
و نیمی از صورت بیرنگ را
در قوطی عمر
در شکاف رانهای تو میان شبی مقدس خواباندهام.
من از نوشتن مرگ مقصودی ندارم
که از دیرباز برهنه بودهام در کفن حقایق
مخلوطی از بازتاب مردمانی هستم
که همیشه گودالها را در من جا میگذارند.
و چه کنم
چیزهایی هست که در پیشانیام خمیازه میکشد:
لزج همچون شیرۀ مرگ
و کمی کافور
که تا به خانه بیاید
از دهان میافتد روی مقصودم از مرگهای پررنگی
که وطنم نمیپذیرد مردگان بیمقصد را
خمیازۀ عابری معلق را
و رفیقانم را
که از قافلۀ چالههای پرناکردنی برمیگردند.
«شهریورماه ۱۳۹۶ - تهران»
No nací en la palabra, sino en el esfuerzo continuo de parirla. El silencio imponente de las hojas en blanco todavía me resulta tan envidiable y a la vez estremecedor que no puedo decir que No. Empecé con la poesía y la escritura fragmentaria, y más tarde sazoné mi vida hecha fragmentos con la traducción; hasta hoy, no he renunciado a esta multipolaridad. Soy Vahid; nacido en Teherán, una ciudad de Oriente Medio.