دَه هایکو از «ماتسوئو باشو»
پیشکِش به رفیقِ همیشگیام؛ «محسن عمادی» نازنین و میلادِ اَخیرش، که مدّتها پیش به «باشو» ترغیبم کرد و این ترجمهها محصولاتِ همان دورهاند. دوست میداشتم که این هایکوها به هیبتِ کاغذی دربیایند، امّا در شرایطی که
ماشینِ نشرِ این روزها با دستاندازِ کاغذ وُ ناکاغذ روبهروست وَ شعر، به زبانِ مادری هم به زور خوانده میشود چه رسد به هایکوی کمی خوشحالِ ژاپنی، تصمیم به انتشار هراَزگاهی آنها در فضای مجازی و وبلاگم گرفتم. باشد که «این نیز بگذرد» را هر چه زودتر از سر ِ زبانهایمان بیندازیم یا بیندازند!
۱.
تلالو صبحگاهی هم
تیره میشود...
یارَم نبودی.
۲.
باغ زمستانی؛
ماه به نازکی نخی بَدَل شده...
حشرات همسرایانند.
۳.
دل بسته به هیچ
در میانهی میدان؛
چکاوکی که هِی میخواند.
۴.
نظرِ ماهی چیست؟
پرندگان چه فکر میکنند؟
نمیدانم... سالِ رو به موت!
۵.
قد کشیده سَروی
میان شکوفههای گیلاس؛
بیهیچ انگیزهای.
(ماتسوئو باشو)
۶.
دندانها به
سنگریزهی برگِ کاهو حسّاس...
عُنفوانِ پیری!
۷.
رویهم تاب میخورند
موجهای داغ، یک تا دو سانت
بر فراز علفهای بیجان.
۸.
اوّلین بارشِ زمستانی؛
هر میمونی گویی
بارانیاش را میخواهد.
۹.
اُفتاده در گودالی عمیق
کِرم ابریشمی که
هنوز به پروانهگی نرسیده.
۱۰.
انتهای سال
تمامی جهاتِ این جهانِ شناور
در حالِ استحالهست.
دربارهی شاعر:
«ماتسوئو باشو» (۱۶۹۴-۱۶۴۴) با نامِ اصلی «ماتسوئو موُنهفوُسا»؛ نامیترین و بزرگترین هایکوسرای ژاپن است که امروزه از او به عنوان استاد و پدرخواندهی هایکو یاد میشود. باشو با وجود عمر کوتاهی که داشت (حدود پنجاه سال) توانست تاثیر بهسزایی در نگرش مردمان کشورش به این شیوهی شعری بگذارد و در این راه شاگردان بسیاری را نیز تربیت کرد که از جملهی آنها میتوان به «کیوُرایی» و «کیکاکوُ» اشاره کرد. مهّمترین دستاورد شعری باشو، همانا بیرون کشیدن هایکوی امروزی (شعری در سه سطر) از دلِ «رِنگا» است. رِنگا شعری ژاپنی بود که در پنج سطر شامل ۳۱ هجا و به صورتِ ۷- ۷-۵-۷-۵ نوشته میشد که باشو دو سطر از این پنج سطر را کاست و به هایکو شخصیتی مستقل از رنگا داد. هایکوی خلق شده توسط باشو، متاثر از مضامینی دستِ اوّل از جهان پیرامونیاش بود. تصاویری شهودی که محصول بازبینی جهان و اشیای واقع در آنست. نخستین هایکو توسط خود باشو در سال 1662 به رشته تحریر درآمد و طی سالیان بعد هایکو در گسترهی وسیعی چاپ و عرضه شد. مشهورترین هایکوی باشو که شهرتی جهانی دارد و همواره مورد تحسین هوادران این گونهی شعری بوده، «برکهی کُهن» نام دارد. باشو در این هایکو و دیگر هایکوهایش تحتِ تاثیر مکتب ذِن است که در آن شخصیتبخشی به اشیا پدیدار نمیشود و یا اگر هم بشود بسیار به ندرت است. هایکوی مَدنظر باشو، آینهی سراسرنمای طبیعتست که در آن شاعر در برابر جهان به نظاره میایستد و هر آن چه که دیده و شنیده را دوباره به جهان باز میتاباند. گفتنیست که باشو قواعد هایکو نویسی ِ دستپرودهی خود را هیچگاه مُدَوّن نکرد و آنچه که امروز از او به جا مانده به تلاش شاگردان نزدیکاش، جمعآوری و ثبت و ضبط شده است.
No nací en la palabra, sino en el esfuerzo continuo de parirla. El silencio imponente de las hojas en blanco todavía me resulta tan envidiable y a la vez estremecedor que no puedo decir que No. Empecé con la poesía y la escritura fragmentaria, y más tarde sazoné mi vida hecha fragmentos con la traducción; hasta hoy, no he renunciado a esta multipolaridad. Soy Vahid; nacido en Teherán, una ciudad de Oriente Medio.